کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


بازگشت کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام به مدینه

درباره : روایت های مصائب بعد از شام
منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۴۰۵

خبرآوردن بشیر برای مردم مدینه

هنگامی که كاروان به نزديكي مدينه رسيد، امام سجّاد علیه‌السلام فرمودند: خيمه‌ها را برپـا کنید و سپس به بَشِيربْنِ حَذْ لَم فرمودند: اي بشير! خدا پدرت را بيامرزد! او مرد شاعري بود، آيا تو هم شعر می‌دانی؟ بشير عرض کرد: بله يابن‌رسول‌الله ! من هم شعر بلدم. امام علیه‌السلام فرمودند: پس وارد مدينه شده و خبر شهادت سيّدالشهداء علیه‌السلام و بازگشت ما را به مردم برسان. بشير مي‌گوید سوار بر اسب شدم و شتابان خودم را به مسجدالنّبي رساندم و با گريه شروع كردم اين شعر را خواندن:

يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا             قُتِلَ الْحُسَيْـنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ


     الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبـَلَاءَ مُضَرَّجٌ               وَ الرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَار

 یعنی اي اهل يثرب! ديگر در اين شهر زندگي نكنيد كه حسين علیه‌السلام را كشتند! جسم آن حضرت در كربلا به خون آغشته شد و سر مقدّسش را بالاي نيزه در شهرها چرخاندند!  بشير ادامه مي‌دهد که سيلاب اشك از چشم‌ من و مردم جاري بود. گفتم: اي اهل يثرب! علي بن الحسين همـراه عمّه‌ها و خواهرانش و ديگر بازماندگـان شهداي كربلا در بيرون شهر هستند و در آنجا منزل كرده‌اند؛ من فرستاده او هستم تا مكان استقرارشان را به شما اطلاع دهم. بشير مي‌گوید در آن روز هيچ زن و مردي در خانه نماند و همه بيرون ريخته بودند و گريـه و زاري مي‌كردند و در هيـچ روزي آن قدر گريه كننده نديده بودم و تلخ‌ترين روز مسلمانان بعد از وفات پيغمبر بود.[1] آن گاه ادامه می‌دهد که همة مردم شهر مدينه از شهر خارج شدند و به سوي خيمه‌گاه امام سجّاد علیه‌السلام حركت كردند و من هم خود را به محل استقرار خيمه اهل بيت رساندم و ديدم مردم دور امام سجّاد علیه‌السلام را گرفته‌اند، به شکلی كه راه نبود به جلو بروم و ناچار از روي مردم گذشتم و خودم را به امام سجّاد علیه‌السلام رساندم و ديدم آن حضرت دستمال به دست داشتند و اشك مباركشان را پاك مي‌كردند و با گریه امام علیه‌السلام اهل بیت و همه مردم هم یکصدا گریه می‌کردند. حضرت با دست به مردم اشاره کردند که ساکت شوید و بعد شروع کردند به خطبه خواندن:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ... مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[2] بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ الَّذِي بَعُدَ فَارْتَفَعَ فِي السَّمَاوَاتِ الْعُـلَى وَ قَرُبَ فَشَهِدَ النَّجْوَى نَحْمَدُهُ عَلَى عَظَـائِمِ الْأُمُورِ وَ فَجَـائِعِ الدُّهُورِ وَ أَلَمِ الْفَجَائِعِ وَ مَضَاضَةِ اللَّوَاذِعِ وَ جَلِيلِ الرُّزْءِ وَ عَظِيمِ الْمَصَائِبِ الْفَاظِعَةِ الْكَاظَّةِ  الْفَادِحَةِ الْجَائِحَةِ ! أَيُّهَا الْقَوْمُ ! إِنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ ابْتَلَانَا بِمَصَائِبَ جَلِيلَةٍ وَ ثُلْمَةٍ فِي الْإِسْلَامِ عَظِيمَةٍ قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِيَ نِسَاؤُهُ وَ صِبْيَتُهُ وَ دَارُوا بِرَأْسِهِ فِي الْبُلْدَانِ مِنْ فَوْقِ عَامِلِ السِّنَانِ وَ هَذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتِي لَيْسَ مِثْلُهَا رَزِيَّةً!

أَيُّهَا النَّاسُ ! فَأَيُّ رِجَالاتٍ مِنْكُمْ يُسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ؟ أَمْ أَيُّ فُؤَادٍ لَا يَحْزُنُ مِنْ أَجْلِهِ أَمْ أَيَّةُ عَيْنٍ مِنْكُمْ تَحْبِسُ دَمْعَهَا وَ تَضَنُّ عَنِ انْهِمَالِهَا ؟! فَلَقَدْ بَكَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَكَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْكَانِهَا وَ الْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَ الْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَ الْحِيتَانُ وَ لُجَجُ الْبِحَارِ وَ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ ! يَا أَيُّهَا النَّاسُ ! أَيُّ قَلْبٍ لَا يَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ؟ أَمْ أَيُّ فُؤَادٍ لَا يَحِنُّ إِلَيْهِ؟ أَمْ أَيُّ سَمْعٍ يَسْمَعُ هَذِهِ الثُّلْمَةَ الَّتِي ثُلِمَتْ فِي الْإِسْلَامِ وَ لَا يَصُمُّ؟

أَيُّهَا النَّاسُ ! أَصْبَحْنَا مَطْرُودِينَ مُشَرَّدِينَ مَذُودِينَ‏ وَ شَاسِعِينَ عَنِ الْأَمْصَارِ كَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْكٍ وَ كَابُلَ مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ اجْتَرَمْنَاهُ وَ لَا مَكْرُوهٍ ارْتَكَبْنَاهُ وَ لَا ثُلْمَةٍ فِي الْإِسْلَامِ ثَلَمْنَاهَا « ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ [3]»! وَ اللَّهِ ! لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا! « فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ [4]» مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَوْجَعَهَا وَ أَفْجَعَهَا وَ أَكَظَّهَا وَ أَفْظَعَهَا وَ أَمَرَّهَا وَ أَفْدَحَهَا فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُ فِيمَا أَصَابَنَا وَ مَا بَلَغَ بِنَا فَإِنَّهُ « عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ.[5] »

 سپاس خداى را كه پروردگار عالميان است و مالك روز جزا، آفريننده همة آفرينش، خدایى كه از ديدگاه عقول مردم، آن قدر دور است كه مقام رفيعش آسمان‌هاى بلند را فرا گرفته و به آفريدگانش،آن چنان نزديك است كه آهسته‏ترين صداها را مي شنود! خداى را سپاسگزاريم بركارهاى بزرگ و پيش آمدهاى ناگوار روزگار و درد اين ناگوارى‏ها و سوزش زخم زبان‌ها و مصيبت‌هاى بزرگ و دلسوز و اندوه‌آور و دشوار و ريشه‌كن!

اى مردم! همانـا خداوند كه حمد و سپاس بر او باد، ما را به مصيبت‌هاى بزرگى مبتلا فرمود و شكست بزرگى در اسلام پديد آمد: ابوعبدِ اللَّه الحسين و خانواده‏اش را كشتند و زنان وكودكانش را اسير كردند و سر بريدهاش را بر نيزه زده و در شهرها گرداندند و اين مصيبتى بود كه مانندى ندارد!

اى مردم! كدام يك از مردان شما مي تواند پس از كشته شدن حسين شاد و خرّم باشد؛ يا كدام قلبى است كه براى او اندوهگيـن نشود؛ یا كدام يك از شما می‌تواند اشك ديدگـانش را حبس و از ريزش آن جلوگيـرى کند؟ با اينكه هفت آسمان محكم براى كشته ‏شـدنش گريه كرد و درياها با آن همه موج و آسمان‌ها با اركانشان و زمين با اعماقش و درخت‌ها با شاخه‏هايشان و ماهي ها و امواج درياها و فرشتگان مقرّب خدا و اهل آسمان‌ها همه و همه گريه كردند! اى مردم! آن چه دلى است كه براى كشته ‏شدنش شكافته نشود؛ يا كدام قلبى است كه ناله نكند؛ يا كدام گوشى است كه اين شكست اسلامى را بشنود و كر نشود؟!

اى مردم! ما صبح كرديم در حـالى كه از شهر خود رانده شده و دربه‌در بيابان‌ها و دور از وطن بوديم؛ گویى كه اهل تركستان و كابليم! بی‌هيچ گناهى كه از ما سرزده باشد و كار زشتى كه مرتكب شده باشيم و شكستى در اسلام وارد آورده باشيم! چنين رسمى در نسل‌هاى پيشين نشنيده ‏ايم؛ اين كار نو ظهورى بود!  به خدا قسم! اگر پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به اينان پيشنهاد جنگ با ما را مي فرمودند، آن چنان كه سفارش ما را كردند، از آنچه با ما رفتار كردند؛ بيشتر نمي توانستند انجام دهند! پس إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! چه مصيبت بزرگ و دلسوز و دردناك و رنج دهنده و ناگوار و تلخ و جانسوزى بود! ما آنچه را كه روى داد و به ما رسيد به حساب خدا منظور مي داريم كه او عزيز است و انتقام‏گيرنده!

 صُوحَانُ بْنِ صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَان كه زمين گير بود؛ برخـاست و از وضع پاهايش پوزش طلبيد و حضرت عـذرش را پذيرفتند‏ و از حسن ظنّش سپاسگـزارى كردند و بر پدرش رحمت فرستادند.[6]

 


[1]. اللهوف۱۷۹؛ مُثیرُالأحْزان ۳۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۴۶۰؛ بحارالأنوار ۴۵/۱۴۷؛ مقتل امام حسین۲۶۰؛ منتهي الآمال ۵۲۸؛ جلاءالعیون ۶۲۲؛ نفس المهموم ۴۳۸؛ قمقام ۵۸۱؛ مقتل مقرّم ۳۹۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۸۳؛ مهیج الأحزان ۷۵۵؛ مقتل جامع ۲/۱۵۸.   توضیحات: در مُثیرُالاَحزان این روایت به طور خلاصه ذکر شده است.

[2] . سوره حمد، آیات ۲ تا ۴.

[3] . سوره مومنون، آیات ۲۳ و۲۴.

[4] . سوره بقره، آیه ۱۵۶.

[5] . سوره آل عمران، آیه ۴.

[6]. اللهوف ۱۸۲؛ مُثیرُالأحْزان ۳۷۰؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۴۶۲؛ بحارالأنوار ۴۵/۱۴۸؛ جلاءالعیون ۶۲۳ ؛ مقتل امام حسین ۲۶۱؛ منتهی الآمال۵۳۰؛ نفس المهموم ۴۴۰؛ مقتل مقرّم ۴۰۰؛ ناسخ التّواریخ ۵۸۶؛ مهیج الأحزان ۷۵۷ ؛ مقتل جامع ۲/۱۶۰. توضیحات: این خطبه در مُثیرُالاَحزان، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ و مهیج الأحزان به طور مختصر ذکر شده است.